گاهی وقتا این حس عجیب میاد سراغم... خیلی احساس تنهایی می کنم ...باوجود اینکه خیلی دور و برم شلوغه ولی خودم و تنها می بینم ... اینجور مواقع تنها کسی بهم قوت قلب می ده یاد توء که همیشه بامنی... می دونم که هیچوقت منو تنها نمیذاری ... امروز هم یکی از همون روزهاست که خیلی دلم گرفته ...خدایا یه کاری کن ... اگه تو رو نداشم باید چکار می کردم ...تو تنها مونس منی ... دوست دارم خدا جون... ازت ممنونم و قاصرم از این همه لطفی که به من داری ... تنهام نذار و کمکم کن ... تو خوب میدانی که غم هجران تو مرا ناتوان می سازد ... از دوریت دلم خون می گرید و باران اشک از دیده ام جاری می گردد... خداوندا... مرا در برابر آزمایشهای سخت خود قرار مده ... چنین بار گناه بر دوشم سنگینی می کند و توان ادامه زندگی را از من میگیرد... خدایا... تحملم بسیار کم است و صبرم لبریز...مرا آکنده از صبر ساز و تحملم را بسیار گردان ... پروردگارا... تو را به شکوه و جلالت قسم که مارا به انچه که خطا کرده ایم مواخذه مگردان و بر سر راه ما آزمونهای سخت قرار مده ... معبودا ... طلب مغفرت می کنم و از تو یاری می جویم تا مسیر کمال را بر من روشن سازی ... یا رب ... یارب ... یارب... بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق وسکوت تو جواب همه مسئله هاست دل میگه نشم عاشق کس . یه دل میگه میمیرم بی نفس آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
یه دل میگه برمو و یه دلم میگه خو کن به قفس
یه دل میگه پر رنگ و ریاست . یه دل میگه این رویای ماست
یه دل میگه بگمو و یه دلم میگه فردا به بار
یه دل میگه پر از عشقم هنوز
یه دل میگه که بساز و بسوز سرکن بی فروغ خو کن به دروغ این عمر دو روز
یه دل میگه پر از عشقم هنوز
یه دل میگه که بساز و بسوز سرکن بی فروغ خوکن به دروغ این عمر دو روز
یک بوم دو هوا خسته ام به خدا نیمخوام و میخوام بشم از تو جدا
رویای عزیز تردید و گریز بی عشق نمیتونم به خدا
یک بوم دو هوا خسته ام به خدا نیمخوام و میخوام بشم از تو جدا
رویای عزیز تردید و گریز بی عشق نمیتونم به خدا
سلطان قلبم بی تو سرابم آلوده ی فکر ناجور و تردید
برگرد و از من عشقی بنا کن کانون روحم به عشق تو لرزید
یه دل میگه نشم عاشق کس . یه دل میگه میمیرم بی نفس
یه دل میگه برمو و یه دلم میگه خو کن به قفس
یه دل میگه پر رنگ و ریاست . یه دل میگه این رویای ماست
یه دل میگه بگمو و یه دلم میگه فردا به بار
یه دل میگه پر از عشقم هنوز
یه دل میگه که بساز و بسوز سرکن بی فروغ خو کن به دروغ این عمر دو روز
یه دل میگه پر از عشقم هنوز
یه دل میگه که بساز و بسوز سرکن بی فروغ خوکن به دروغ این عمر دو روز
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خداخواست که دل تنگ بمیریم
Design By : Pichak |