سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تــــــــــو خــــوب بـــــمان

می نشینم سر راه برگ زرد

و مرگش را تماشا می کنم

برگ نیز آسوده نیست ز خیانت

و من خیانت درخت را جار می زنم

و از این هم آغوشی دانستم

که هم آغوشی نیز می پوسد

ضامنی نیست برای ماندن

لحظه رفتن بوسه نیز می ماند

و قسم می شکند روی درخت

با خواب بهاران که درخت می بیند

و رها می کند او دست برگ

و چنین برگ به آرزوی درخت می میرد



نوشته شده در پنج شنبه 90/7/28ساعت 7:30 عصر توسط sahra نظرات ( ) |


Design By : Pichak