دیروز به مادرم زنگ زدم. مادرم همیشه می گوید:
بعد از مرگش تلفن ثابت خانه اش را جمع نکردیم .
نمی خواهم ارتباطمان قطع شود. هر وقت دلم هوایش را میکند بهش زنگ میزنم .
تلفنش بوق میزند ....
بوق میزند ...
بوق میزند ...
وقتی جواب نمیدهد با خودم فکر میکنم یا برای خرید رفته بیرون یا خانه همسایه است
الان چند سال میشود هر وقت دلم هوایش را میکند دوباره زنگ میزنم.
شماره " بیرون " را هم ندارم زنگ بزنم بگویم : " به مادرم بگید بیاد خونه اش دلم براش تنگ شده "!
دوست من اگر مادر تو هنوز خانه است و نرفته " بیرون " .
امروز بهش زنگ بزن
برو پیشش
باهاش حرف بزن
یک عالمه بوسش کن
صورتتو بچسبون به صورتش
محکم بغلش کن
بگو که دوستش داری
و گرنه وقتی بره " بیرون " خیلی باید دنبالش بگردی .....
باور کنید " بیرون " شماره ندارد.
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم
شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور
و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
" خـــــــــــــــــــــــــــدا ? "
از هر کسی، به اندازه خودش توقع داشته باش...
از عقرب توقع ماچ و بوسه و بغل نداشتهباش...
الاغ کارش جفتک انداختن است...
سگ هم گاهی گاز می گیرد، گاهی دمی تکان میدهد...
گربه هم تکلیفش روشن است!
حال تو هی بیا دستت را تا مچ بکن توی کوزه ی عسل،
بگذار دهن آدم نانجیب...!
راست میگوید!
توقعت را که از آدم ها کم کنی،
غصه هایت هم کم میشوند...
راحتتر هم زندگی میکنی.
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت می شوم...
چاقم، لاغرم، قد بلندم، قد کوتاهم، سفیدم، سبزه ام
همه به خودم مربوط است...
مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است
زندگی کن به شیوه خودت
با قوانین خودت
با باورها و ایمان قلبی خودت
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند
شاد باش و از زندگی لذت ببر
چه انتظاری از مردم داری؟
آنها حتی....
یکبار برایم نوشتی دوستت دارم ...
من هزار بار خواندمش ...
هزار بار ضربان قلبم بالا گرفت ...
هزار بار نفس در سینه ام برید ...
هزار بار در وجودم ریشه کرد ...
انگار که هزار بار شنیده ام
انگار که هزار بار نوشته ای ...
یکبار در آغوشت کشیدم ...
هزار بار خوابش را دیدم ...
هزار بار تب کردم ...
هزار بار آرام گرفتم
انگار که هزار بار در آغوشم بوده ای ...
تو یکبار دروغ گفتی ...
من دروغت را هزار بار تکرار کردم ...
هزار بار رویا ساختم ...
هزار بار باور کردم
انگار خانه ام را روی آب ساخته باشم ...
تو یکبارنبودی ...
من هزاربار دنبالت گشتم ...
هزار بار خاموش بودی ...
هزار بار به در بسته خوردم ...
هزار بار دلم گرفت
انگار که تمام هزارانم را باخته باشم ...
و اما یکباره در دلم فرو ریختی و من که تو را هزار بار زندگی کرده بودم هزار بار مردم ...
تو همیشه همان یک بودی ،
یک دوستی ، یک تب ، یک رابطه ، یک تجربه ...
و این من بودم که از یک ، هزار ساخته بودم ...
هیلا_صدیقی
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاهاست
بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا
زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد
آدم های ساده را دوست دارم
بوی ناب “آدم” میدهند
ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت
یک آدم ساده که باشی
برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست
که قیمت تویوتا لندکروز چند است
فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد
مهم نیست
نیاوران کجاست
شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه
کدام حوالی اند
رستوران چینی ها
گرانترین غذایش چیست
ساده که باشی
همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود
همیشه لبخند بر لب داری
بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی
زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی
آدم برفی که درست میکنی
شال گردنت را به او میبخشی
ساده که باشی
همین که بدانی بربری و لواش چند است
کفایت میکند
نیازی به غذای چینی نیست
آبگوشت هم خوب است
آدمهای ساده را دوست دارم
بوی ناب آدم میدهند
Design By : Pichak |