سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تــــــــــو خــــوب بـــــمان

بین خودمان باشد
من یک زن نیستم
من ، سه زنم !!

یکیشان شش ساله است
پرشر و شور و سرخوش و بازیگوش
دلش دویدن میخواهد
تاب خوردن
بلند خندیدن
لی لی و آبنبات !!

یکیشان سی و اندی ساله
باوقار
آرام و متین
همسر و مادر و کدبانو
دلش عشق میخواهد و
شعر و
شمعدانی

و آن یکیشان شصت و پنج ساله است
تنها 
دلمرده و بی حوصله
دلش رفتن میخواهد و
تمام شدن ...

از من اگر می پرسی
هر سه را دوست دارم

زیرا این منم
سه زن
در
یک زن !!


نوشته شده در جمعه 94/9/6ساعت 5:14 عصر توسط sahra نظرات ( ) |

  • من یک بانوی مسلمانم

    از کودکی پدرم وقتی وارد خانه میشد هرچه خریده بود اول به من میداد و میگفت سفارش پیامبر است ...

    اول مرا میبوسید سپس به سراغ برادرم میرفت تا سنت پیامبر را بجا بیاورد ...

    طبق روایات مادرم را خوش قدم و سعادتمند میدانست چون اولین فرزندش دختر بود
     و او را "گل" خطاب میکرد چرا که از امامش علی (ع) آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان...

    وقتی ازدواج کردم،وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت...

    خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد...
    از طرفی میتوانم تا آخر عمر به تحصیل و تحقیق و هنر بپردازم بدون اینکه دغدغه ی امرار معاش داشته باشم

    چرا که او این وظیفه را گردن پدر یا همسرم نهاده است

    برایم حق مهریه گذاشت تا به شوهرم بفهماند ارزان نیستم که
    هر وقت هوس کند بتواند عوضم کند...

    پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است:
    زنان مانند بلور اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید...

    وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت را زیر پایم قرار داد...


    دیه ی پدر وبرادر و شوهرم را دو برابر من قرار داد برای موقعی که
    اگر_به ناحق_دیگر نبودند تا مرا تامین مالی کنند جبران مافات شود

    به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است :

    چه فرزند خوبی است دختر
    پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی

    (معنی این همه موهبت این است که من فرق دارم)


    حالم از فمنیسمی بهم میخورد که مرا با مردان مساوی قلمداد میکند.
    من تساوی ای را نمیخواهم که از صبح تا شب پا به پای مردان
    در کوچه و خیابان بدوم که سر ماه حقوق مدرن !بودنم را بگیرم

       ****من ریحانه ام*****
                    جایگاهم فراتر ازین حرفهاست

    من یک زنم ...
    خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!

    من یک زنم...
    خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن
    حتی حج ات قبول نیست.

    من یک زنم....
    خالقم به تو دستور داده که حجراسماعیل را نیز طواف کنی،
    جایی که یک زن،
    هاجر
    در آن دفن است.

    من یک زنم...
    و خالقم گفته باید هفت بار
    پا در جای پای یک زن،
    هاجر
    بگذاری
    و آنقدر سعی کنی
    تا خدایت تو را بپذیرد.

    من زنم....
    بهشت زیر پای مادر است...
    روح انسان از درون من به او دمیده میشود...

    هر روز پاسداری من از کودکم،
    ثوابی عظیم دارد.
    اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد،
    و به من خدمتی کند
    برای او برابر با هزار سال عبادت است..


    سرشت و صفات انسانها
    از شیر من است...

    عفت من
    سرمایه الهی من است.

    من
    چرک نویس هیچ احساسی نمیشوم!!!

    من همان زنم
    که نجابتم
    قیمتم را از یک دنیا بالاتر میبرد.

    من عاشق سوره کوثرم...سوره ای که گواهی میدهد نسل پیامبر نسلی است که از سلاله یک زن است.

نوشته شده در چهارشنبه 94/9/4ساعت 9:11 عصر توسط sahra نظرات ( ) |

<      1   2      

Design By : Pichak