سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تــــــــــو خــــوب بـــــمان

زن وشوهری سوار برموتورسیکلت دردلشب می راندند.انها ازصمیم دل همدیگر دوست میداشتند.

زن جوان:یواشتربرو من میترسم.

مردجوان:نه.اینجوری خیلی بهتره.

زن جوان:خواهش میکنم من خیلی میترسم.

مردجوان:خوب ولی اولش باید بگی دوسم داری.

زن جوان:دوست دارم.حالامیشه یواشتر بری.

مردجوان:منو محکم بگیر.

زن جوان:خوب حالامیشه یواش بری.

مردجوان:به شرطی که کلاه کاسکتمو برداری بزاری برسرخودت.اخه نمی تونم برم اذیت میشم.

روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد موتور سواری با ساختمانی حادثه افرید.در این سانحه به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داده است.یکی ازسرنیشان زنده ماند دیگری درگذشت.


مردازبریدن ترمز اگاهی داشت پس بدون اینکه زن رامطلع کند باترفندی کاپلاه کاسکت خود رابرسر او گذاشت وخواست برای اخرین بار دوستت دارم رو اززبون عشقش بشنود وخودش رفت تاعشقش زنده بموند وبه این میگن عشق واقعی

 


نوشته شده در سه شنبه 91/8/30ساعت 11:12 صبح توسط sahra نظرات ( ) |


Design By : Pichak